جریان میانه (اعتدال):
در شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز در کنار وجود در جریان سیاسی که تعیین کنند. رقابتها و آرایش سیاسی در کشور بودند، وجود جریان دیگری در دالان سیاسی دو جریان اصلی کشور، با اسامی و نامهایی همچون خط سوم، جریان سه، خط اعتدال، جریان میانه و امثالهم مطرح بوده است.
فرآیند و تطور:
مدعیان این جریان، در اوج رقابتهای سیاسی در کشور از آغاز انقلاب تا به حال، ادعا کردند آنها جریانی جدا و مستقل از دو جریان موجود چپ و راست کشور میباشند. این خصلت میانه حرکت کردن باعث یارگیری این جریان از هر دو جریان اصلی چپ و راست سابق، دوم خرداد، اصولگرای جدید بوده است که عمدتآً نیروهای ریزشی هر دو جریان به سمت جریان سوم تمایل داشتند. اگر چه برخی احزاب و گروههای سیاسی با ادعای استقلال از دو جریان و ایجاد جریان و خط جدید در کشور و طرد و حذف آنان، مبادرت به ایجاد جریان سوم در کشور مینمودند.
مدعیان جریان میانه (خط سوم) در بین هر دو طیف و جریان سیاسی کشور مطرح شدند. بدین معنا که هم در جریانات ضد انقلاب و برانداز گردهمایی خود را خط سوم قلمداد کردند و هم دوربین جریانات خودی نظام، گروهی احزاب و شخصیتهایی ادعا کردند آنها وابسته به دو جریان اصلی کشور نیستند، خود دارای خط، برنامه و استراتژی مستقلی به دور از دو جریان سیاسی کشور هستند. در بین جریانات اپوزیسیون و ضد انقلابی در آغاز انقلاب جریانهای سلطنتطلب، منافقین، باند منحرف مهدی هاشمی و برخی چهرههای اپوزیسیونی جدید، خود ار خط سوم و یا میانه قلمداد کردند. همچنین در بین نیروهای خودی نظام که اساساً حاکمیت دینی جمهوری اسلامی را پذیرفتند، گروهها و جریاناتی چون حلقه کیان، جریان منتسب به محسن رضایی و احزابی مثل حزب اعتماد ملی به رهبری کروبی و نیز حزب مردمسالاری به رهبری دکتر کواکبیان، جریان روزنامه انتخاب جناب طه هاشمی، و احزابی چون کارگزاران سازندگی خود را جریانی جدا از دو جریان مطرح کشور، قلمداد کردند. همچنین حزب اعتدال و توسعه در سالیان اخیر، در ذیل جریان سوم مشهور گردید.
آنچه از آغاز انقلاب تا به حال به عنوان یک حرکت مستمر در جریان میانه دنبال شده است. بهرهگیری این جریان از برخی شخصیتها و بزرگان انقلاب و نظام بوده که سعی در مخفی کردن چهره و ماهیت حقیقی آنان داشتند. آنچه در منحنی رفتار سیاسی این جریان قابل ملاحظه است گرایش آنان در مقاطعی مثل انتخابات به یکی از دو جریان سیاسی کشور است. بدین لحاظ در برخی مقاطع با جریان راست ائتلاف کردند و در برخی زمانها به دلیل فرصتطلبی با جریان چپ همراه شد. حزب کارگزاران از نمونههای بارز آن است که در مواضع زیگزاگی در سالهای اخیر در این منطقه در رفت و آمد بوده است.
خاستگاه و مبانی فکری: درباره خاستگاه فکری جریان عملگرا و مدعی اعتدال باید گفت، با بدستگیری اداره کشور توسط جریانات خودی نظام پس از خلاف جریان لیبرال و نفاق در دهه 60، اختلافاتی در عرصهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشور پدیدار شد. دفاع و تاکید جامعه روحانیت مبارز و برخی احزاب وابسته به جریان مشهور به راست مذهبی، بر فقه سنتی، در مقابل دفاع از فقه پویا توسط مجمع روحانیون مبارز و برخی احزاب وابسته به جریان مشهور به چپ مذهبی کشور، منطقه بینابین و میانهای را برای روحانیون معتدلتر فراهم می کرد که موضوع «تشخیص مصلحت» را بر اساس عناوین احکام ثانویه، احکام حکومتی از طریق کسب تکلیف از امام (ره) به میان میکشیدند که «بارزترین چهره این رویکرد هاشمی رفسنجانی که به نوعی مصلحتگرایی با نظر به مقتضیات سیاسی و اجتماعی نظام در چهارچوب حاکمیت فقهی مکتبی و بر محور ولایت فقیه دفاع میکرد و به عنوان رئیس مجلس از حضرت امام راه حل میخواست» بود. [1]
بر این اساس آنچه از مواضع رهبران و عملکرد احزاب وابسته به جریان میانه برداشت میگردد، مهمترین مبانی و شاخصههای فکری، اعتقادی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این جریان عبارتند از: اعتقاد به فضای باز سیاسی و رویکردهای سکولاریستی در سیاستهای داخلی؛ پایبندی به عدم دخالت دولت در حوزه زندگی افراد، اشخاص و عدم مسئولیت دولت در اجرایی کردن اصول، ارزشهای دینی تدر جامعه؛ اصالت به آزادیهای اجتماعی و فردی؛ اهل تساهل و تسامح در حوزههای فرهنگی و اجتماعی؛ تأکید بر رویکردهای اقتصادی باز؛ توجه به تولید ثروت به جای توزیع ثروت و عدالت اجتماعی؛ تکریم سرمایهداران و عزت و احترام ویژه برای آنان؛ عدم اعتقاد به اقتصاد دولتی؛ انفعال، مدارا و تنشزدایی در حوزه سیاست خارجی؛ تمایل زایدالوصف به برقراری رابطه با آمریکا و غرب؛ گرایشی لیبرالی در رویکردهای سکولار در حوزههای فرهنگی است. با توجه به ملاک و عنصر اقتصادی و توانمندیهای اقتصادی افراد در ائتلافهای سیاسی، روی گشاده نشان دادن به جریانهای مدعی اصلاحطلبی در طول هشت سال حاکمیت اصلاحطلبان و نیز مهمترین حامی و پشتیبان مادی و معنوی بودن آنان، از دیگر شاخصهها و ویژگیهای این جریان محسوب میشود.
یکی از تئوریسینهای جریان میانه در توصیف مبانی فکری این جریان اظهار میدارد:
جریان میانهرو، معتدل، واقعبین، تعقلگرا و اعتدالیون، در سیاست داخلیشان اعتقاد به یک درجهای از فضای باز سیاسی، حق انتخاب مردم، عدم دخالت دولت در زندگی و حوزه خصوصی و شخص افراد، اعتقاد به درجهای از آزادیهای اجتماعی و فردی داشته و به اندازهای اهل تساهل و مدارا هستند. در اقتصاد بیش از آنچه که اصرار بر توزیع ثروت و عدالت اجتماعی داشته باشند، تاکید روی تولید ثروت دارند. به ثروتمندان و تولیدکنندگان ثروت به دیده بعض و کینه نمینگرند، اعتقادی به اقتصاد دولتی ندارند. در سیاست خارجی نیز تمایلشان به مدارا و تنشزدایی است.» [2]
بنمایه اجتماعی این گروه بیشتر مدیران ارشد نظام است. از منظر اقتصادی این گروه در نقطه مقابل «چپها» قرار میگیرند. آنان اعتقاد کامل به اقتصاد باز، عدم دخالت دولت در اقتصاد و دنده کردن اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی دارند. فقط در اقتصاد نیست که تکنوکراتها با چپها مشکلی پیدا میکنند. در عرصه سیاست خارجی نیز تکنوکراتها به مراتب از سیاست تنشزدایی مشارکتیها جلوتر رفته و اساساً خواهان برقراری رابطه با آمریکا و غرب هستند.
چندان اعتقادی به برابری و مساوات از طریق دولت نداشته و معتقدند که وظیفه دولت صرفاً تامین یک حداقل برای همه است. از این نقطه به بعد چندان دیگر اعتقادی به دخالت دولت در اقتصاد ندارند. ... پایگاه اجتماعی تکنوکراتها بیشتر در میان مدیران ارشد نظام اعم از بخش صنعتی، تجاری، دیپلماتیک و سیاسی کشور است. [3]
طیفها و احزاب: در این مقطع مهمترین احزاب، گروهها و طیفها و مشهورترین رهبران وابسته به جریان میانه عبارتند از: حزب کارگزاران سازندگی (حسین مرعشی، محمد هاشمی، کرباسچی) حزب اعتدال و توسعه (حسن روحانی، نوبخت، طاهرنژاد)، حزب مردمسالاری (کواکبیان، شکوهی، محبی) حزب رفاه ملت ایران (محتشمی)، حزبالله ایران (حسین خرازی، کنعانی مقدم)، فراکسیون حزبالله مجلس (علی عسگری، غفوریفرد، محجوب، جلودارزاده)، فراکسیون وفاق و کارآمدی مجلس (احمدی، طلایی نیک، امیدوار رضایی)، حزب اعتماد ملی (محسن رضایی، امیدوار رضایی)، حزب تمدن اسلامی ( ) میباشد.
مواضع و عملکرد: آنچه در رویکردها و مواضع این جریان در سالیان اخیر قابل مشاهده بوده، «طیفهای مختلف میانهروها، به اقتضای تحولات دنیا و مشکلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، کم و بیش بر حسب روحیات و قابلیتهای متفاوت به سمت مصلحتاندیشی، واقعگرایی و نوعی اصالت عمل سوق یافتند. اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از یاران روحانی و مورد اعتماد در دوران هشت ساله در سمت رئیسجمهور و بر رأس دو دوره دولت، مهمترین و بانفوذترین نماد جناح میانه محسوب شد. در کنار او تعدادی از وزرا و معاندانی از دولتش مثل عطاءالله مهاجرانی و حسین مرعشی و محمد هاشمی و نیز شهردار (اسبق) تهران (غلامحسین کرباسچی) رئیس کل بانک مرکزی (محسن نوربخش) و رئیس برنامه و بودجه (روغنی زنجانی) کما بیش به اعتدال و میانهروی گرایش داشتند. بدین ترتیب طیفی از فنسالاران (تکنوکراتها) شکل گرفت که مصلحت ناظم و جامعه و فرهنگ اسلامی را در برخورد واقعگرایانهتر و مصلحتاندیشانهتر با مسایل میدیدند. در این دوره و در پشت سر این فنسالاران و مصلحتگرایان نظام، طیفی از کارشناسان و مدیران و تحصیلکردگان با رویکرد کم و بیش عرفگرا (سکولار) و نوگرا با ابتکار عمل بیشتر از دهه اول انقلاب به فعالیت مشغول شدند. سازندگی، تعدیل، گرایش به بخش خصوصی، توسعه اقتصادی، تا حدودی گرایش به قواعد اقتصاد بینالملل، اهمیت مدیریت و نوعی عقلانیت، تساهل اسلامی، از نخستین کلید واژههای این طیف بود. در مورد غرب متمایل به تقلیل تندروی و مهار آرمانگراییها اولیه (مثل صدور انقلاب و ...) و در آمدن از راه تعامل و تبادل معتدل، و بعضیها دارای گرایش باطنی برقراری مناسبات با آمریکا بودند. ... استقراض از بانک جهانی، راهاندازی کارخانه پپسی و کوکاکولا در مشهد، روزنامههای همشهری ایران به عنوان الگوهای منعطف و تنوعپذیر و نسبتاً عرفگرا (سکولار) و نوگرای مطبوعاتی که سرانجام با انتشار هفته نامه بهمن با صاحب اختیاری مهاجرانی و سردبیری علویتبار به اوج خود رسید. در آستانه مجلس پنجم، عنوان حزب جدید یعنی کارگزاران که از واژگان عرفی و نه دینی در آن استفاده شده بود و مخالفت کارگزاران با آنچه انحصارطلبی دنیاگرایان سنتی غالب بر مجلس چهارم میدانستند، ... اعتقاد میانهروها به اتخاذ ملایمت در مسایل فرهنگی اجتماعی و عدم سختگیریهای شرعی و جلوگیری نکردن از بخشی از فعالیتهای متنوع فرهنگی، هنری، ورزشی، تفریحی مردم و ... عدم نظارت حکومت بر کالاها و فرآوردههای فرهنگی مثل فیلم، کتاب و ... از جمله مشخصات و ویژگیهای رویکردی و عملکردی جناح میانهرو بوده است. [4]
این جریان در سالیان اخیر در صدد بوده تا با بهرهگیری از شخصیت آقای هاشمی رفسنجانی فعالیتهای سیاسی خود را استمرار بخشد. در مرکزیت این جریان کارگزاران سازندگیاند که گرایش آنان به هاشمی غیرقابل کتمان است. کارگزاران پس از شکست در انتخابات نهم ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، در صدد بوده با طرح گفتمان اعتدال، و بهرهگیری از سایر گروههای اقماری خود چون حزب اسلامی کار، حزب اعتدال و توسعه، خانه کارگر و ... و با حضور در عرصه رقابت انتخاباتی شوراهای سوم و انتخابات مجلس هشتم، به کانونهای قدرت باز گردد که توفیقی بدست نیاورد. از دید این جریان، آینده کشور فضایی اعتدالی را میطلبد و مسیر دستیابی به آن، شکل اتوبان یک طرفهای است که صرفاً از کمربندی کارگزاران عبور میکند.
درباره مشخصات و عملکرد حزب کارگزاران به عنوان گرانیگاه جریان میانه و اعتدال، حسین مرعشی سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی گفته است:
«اگر بخواهیم با اصلاحات سیاسی روز دنیا یک تعریف محتوایی از دیدگاه حزب کارگزاران بدهیم باید آن را یک حزب لیبرال دموکرات اسلامی میانه رو بدانیم.» [5]
در حقیقت باید گفت نیروهای متجدد و تکنوکرات از سال 74 در یک چرخش ایدئولوژیک در یک بدهبستان با تفکرات بیرونی، از چپ به راست تغییر چهت دادند و به جای تعامل با تفکر چپ با تفکر راست لیبرالی، وارد بدهبستان شدند.
فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم شوروی و روی کار آمدن تفکرات لیبرالیستی در دنیا از یک سو و نیز فضای بعد از جنگ در ایران که میل به باز شدن داشت و تفکرات چپ و سوسیالیستی نمیتوانست مشتری جمع کند. «اقدامات شبه لیبرالی آقای هاشمی رفسنجانی هم فضا را برای این کار آماده کرده بود. علیالخصوص بازسازی سیستم لیبرالیسم توسط لایههای زیرین متجدد اسلامگرا در سالهای بعد از جنگ که بیشتر توسط دکتر سروش انجام میشد به تدریج نئولیبرالیسم را شکل داده و در میان تحصیلکردگان و دانشگاهیان مشتری پیدا کرد. در نتیجه از سال 1376 به بعد نیروهای متجدد به جای تعامل با چپ با راست تعامل میکردند.» [6]
طیف کارگزاران که نقش محوری را در جریان میانه عهدهدار است در طول حاکمیت سه دولت گذشته با گفتمانهای دفاع، توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی به علت ثابت قدم نبودن، فقدان ایدئولوژی مشخص و تابع قدرت بودن، همواره آنها را رفیق نیمه راه و جریانی فرصتطلب و قدرت محور در جریانهای سیاسی کشور معرفی شده است.
از مهمترین موانع و چالشهای بازدارنده در فراگیری این جریان سیاسی در کشور؛ رفتارهای پدرسالارانه، قیممآبانه و انحصارطلبانه آنان، سکوت و همراهی در مواجهه با حرکتهای افراطی جریان مدعی اصلاحطلبی در هشت سال حاکمیت آنان، رویکردهای لیبرالی آنان در عرصههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، ضعف در التزام به مبانی اسلامی، انقلابی نظام در برخی از احزاب و رهبران سیاسی آنان جنگ روانی برخی طیفهای آن علیه اصولگرایان، تخلفات اقتصادی و بهرهگیری از برخی رانتخواریها از سوی بعضی از رهبران احزاب و امثالهم بوده است.
[1]- روزنامه کیهان، 20/7/60
[2]- صادق زیباکلام، انتخاب تاریخ هاشمی رفسنجانی 1386
[3]- صادق زیباکلام، اتحاد اصلاحطلبان سراب یا واقعیت، شبکه خبری صدرا، 11/5/86
[4]- سید مصطفی میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، انتشارات مرکز بازشناسی اسلام و ایران،ص 279، .280
[5]- روزنامه سرمایه، 17 اردیبهشت 1385.
[6]- محمد باقر خرمشائ، سایت اینترنتی شریفنیوز، 17 آبان 1385.